مثل غروب جمعه‌ی پاییز

ساخت وبلاگ

ما در دلتنگی دستی نداشتیم
و در فاصله‌‌ای که داشتیم
هزار دست داشتیم!
سلام بر تو که حقیقتا دلتنگِ تواَم
و‌ سلام بر من، برای آن‌که دلتنگم...

⁧#محمود_درویش
 

چند وقت قبل شروع کردم به احوالپرسی از دوستان، دانه دانه، از هر کسی که شماره واتس‌اپ داشتم و مدتی بود بی‌خبر بودم و هر دانه دینگ پیامی که رسید دستم، مطلب مثل نیلوبلاگ یک قطره کوچولوی بازیگوش چکید روی قلبم. و دیدم چند نفرشان بیمار بودند، و چند نفر عزیزی را از دست داده بودند، یا کسی در بیمارستان بستری داشتند. باقی پافشاری که نگران نباش و چون تو دوری همه چیز ترسناک‌تر، غمگین‌تر و نگران‌کننده‌تر است و کسی نمی‌دانست که برای نگرانی پیام نداده‌بودم، پیام دادم برای قطره‌ کوچولوهای بازیگوش احوالپرسی. وقتی نشسته بودم به خبر گرفتن، صابر پرسید: تا حالا به کسی پیام دادی که از دنیا رفته باشه؟ که کسی گوشی‌اش را برداره و بگه که فلانی در قید حیات نیستند؟ :(

نه، و کاش پیش نیاید...

ما چاره عالمیم و بی چاره تو*...
ما را در سایت ما چاره عالمیم و بی چاره تو* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9habbeangur3 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 22 آذر 1399 ساعت: 2:21