دانگی‌شو!

ساخت وبلاگ

یعنی این‌که میگن مادر بهتر از هر کس دیگری زبان بچه‌اش رو می‌فهمه فریبی بیش نیست :دی بامزه‌ترین خاطره مربوط به دانگی‌شو (dangi-sho) است، این دختر ما هر چند وقت یه‌ باری می‌گفت دانگی‌شو، مثلا رفت و مثل دانگی‌شو زد، دانگی‌شو رو بلند کرد... یکبار وسط خیابان یه مجسمه‌ای رو نشان داد که شبیه هیچی نبود و بلند گفت: مامان! مامان! دانگی‌شو :-|

خلاصه من خیلی ذهنم درگیر این دانگی‌شو بود تا یکبار رفته بودیم بخش کودک کتابخانه و همین‌طور وسط یکی از عکس‌ها یک دایناسور نشان داد و گفت: "اااا دانگی‌شو!" من هم دو زاری‌ام کج، گفتم: "آها مامان آره اینم دانگی‌شو است"، دست بر قضا صفحه پر بود از دایناسور... هی ذوق کرد و خندید که "چقدر دانگی‌شو"... که یه هو اون وسط ارتباط کلمه با تصویر در مغزم برقرار شد! اوه! دانگی‌شو... دایناسور، دایناسور

بهش گفتم: "مامان منظورت دایناسور است؟" گفت: "بله مثل جرج و دانگی‌شو" :دی 

پ.ن. شرمنده محبت همگی که از دوشنبه پاسخ ندادم، حال لیلی از یکشنبه تا امروز صبح تقریبا ثابت بود، مشکلات گوارشی، سرفه و آبریزش بینی، گاهی کمی تب، ولی به طور معجزه آسایی از نه ده صبح امروز بهتر شده :) 

ما چاره عالمیم و بی چاره تو*...
ما را در سایت ما چاره عالمیم و بی چاره تو* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9habbeangur3 بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:00