غریب آشنا

ساخت وبلاگ

برای سال‌ها "دوست نگهدار" بودم، پاسدار همه‌ی دوستی‌‌ها، همکاران، همکلاسی‌های مدرسه، کلاس زبان، بچه‌های وبلاگ، ... و در تلاش برای نگهداری‌شان، حتی وقتی ازدواج کردند، بچه‌دار شدند، رفتند خارج و من دیگر دوستشان نبودم؛ وقتی ازدواج کردم، بچه‌دار شدم و رفتم خارج، آن‌ها دوستانم بودند.

اگر کسی می‌گفت دوست خوبی نیستم رگ گردنم می‌زد بیرون و هربار جای خالی نبودن هر کدام را با "هست هنوز" مرهم می‌گذاشتم. ولی چندی است بعد از بالا و پایین‌ شدن‌های مفاهیم بنیادین زندگی در ناآشنایی وهم‌آور راه دور، پی برده‌ام که انگار فقط برایم مهم است که بدانم دوستانی دارم که برای داشتنشان تلاش کرده‌ام، انگار اطمینان خاطر از بودنشان و تلاش خودم کمک کند به حال خوبی که برای من نیست، که من نیستم، که هویت چیست، دوستی و صمیمیت...

گذر از رنج‌ها به من آموخت که ایجاد و ماندگاری صمیمیت در به اشتراک‌گذاری جزئیات بی‌اهمیت یا رازهای مگو نیست، در دیدار هفتگی و نزدیکی فیزیکی نیست، بلکه در نزدیکی عقاید، دیدگاه‌ها و اندیشه‌هاست، در تلاش برای حفظ نقاط اشتراک است، وقتی هر دو طرف دوست دارند برای بهبود و افزودن نقاط اشتراک کاری کنند یا برای سبک زندگی مشابه تلاش می‌کنند.

نوشتم که یادم بماند وقتی دیگر مثل هم فکر نمی‌کنیم و به تفاوت‌ها احترام نمی‌گذاریم، سخت است کیفیت رابطه را بالا نگه داشت، چون قرار نیست هر دوستی تا آخر دنیا بماند...

ما چاره عالمیم و بی چاره تو*...
ما را در سایت ما چاره عالمیم و بی چاره تو* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9habbeangur3 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 11:42